غوغای قشنگ (12)
چرا انگاشتی که از هم دیگه بدمون اومده
همراهیمون پیشینه اش زیاده و جدایی ناپذیره
میشناختیم خواست و افکار هم را آنقدر که
با گذشت زمان خسته کننده و تکراری نگشته
آیا یادت رفته میومدیم دیدن هم هر گاه و بیگه
افزایش تپش قلبمون رساتر نمود عشقمونو دوجانبه
تو هنوز هم جذاب و دوست داشتنی هستی
نقش گذاری بر افکار و رفتارم همه جانبه
دیروز و امروز و فردا بی تو بودن سخته
از ته قلب میخوامت زیبایهایت شگفت آمیزه
اینهمه خوش شانس بودم که تو را یافتم
تو مسیر زندگانی دوستیت روشنی سازه
همیشه لبخند موزونت هرم خوشنودی من شد
بیشتر از هر چیز دیگه توی کهکشان ستاره
واسه دل بارانی من غوغای تو مانست تندر
تازه گشت نگاه زیبام اینچنین که بود نهفته
یک روز بودن با تو پیوسته خوشحالم بساخت
کم نشود خاطراتت باهم باشیم بی بهانه